سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشان راه ولایت


عشق
موضوع:
جمعه 90/9/4 12:0 صبح

عشق یعنی کوچه کوچه انتظار         

                              رؤیت خورشید در باغ بهار

عشق یعنی با جنون تا اوج‌ها          

                              رفتن از ساحل به بام موجها

عشق یعنی یک تغزل شعر ناب    

                              مثنوی‌های خدای آفتاب

عشق یعنی سوختن با شعله‌ها   

                              سبز گشتن در شکوه قله‌ها

عشق یعنی های های اشک‌ها    

                              در فرات بی‌وفا با مشک‌ها

دست‌افشان رقص سرخی واژگون  

                              سعی در محراب با قانون خون

گفتمان مادران داغدار   

                              حسرت دیدار گل‌ها در بهار

یک نماد از قصه جام شراب         

                              رویکردی سبز در تفسیر آب

عشق یعنی یک شهود بی‌کران          

                              سینه‌ای با وسعت هفت آسمان

در حضور آن فروغ تابناک                       

                              سر تاویل شفق در جام تاک

پایکوبی بر فراز دارها                  

                              یک غزل با میثم تمارها

یا قنوتی هم صدای آبها             

                              در نماز صبح با مهتابها

عشق یعنی کهکشان در کهکشان

                              چشم امیدی به سوی بی‌نشان

عشق یعنی در فضای رازها          

                             خلسه‌ای جاوید با پروازها

عشق یعنی بی‌کران نورها          

                              با شقایق‌ها میان هورها

طور سینین حیرتی بی‌انتها              

                              شعر شبنم در گلستان خدا

اشک غم در حسرت دیدارها                 

                              همدلی تا صبح با تبدارها

عشق یعنی یک سرود جاودان        

                              رقص گلها حیرت پروانگان

عشق یعنی زینبی تا اوج‌ها             

                              ناخدایی بر فراز موجها

یک زبان در کام از سر غدیر           

                             کهکشان آسمانهای منیر

چیرگی بر خار و خسهای سراب       

                             مخزن‌الاسرار دخت بوتراب

انعکاس خطبه سجادها                 

                             یورشی جاوید بر بیدادها

عشق یعنی رود رود مادران             

                             در عزای خیلی از نام‌آوران

غرق در خون ذوالجناحی اشکبار       

                             در غم بشکوه آن تنها سوار

همنوا با عون یا جعفر شدن             

                            روی دستان پدر پرپر شدن

داستان خیمه‌های سوخته              

                            کودکانی از عطش افروخته

عشق یعنی اربعین یاس‌ها              

                           اشک سرخی در غم عباسها

تا شهادت یک حبیب باوفا                

                          پیر برنای کتاب کربلا

جان فشانی مرگ احلی من عسل    

                         خوش درخشیدن فراسوی زحل

عشق گفتی کربلا آمد به یاد             

                         هیبت خون خدا آمد به یاد

عشق گفتی نینوا آمد به یاد         

                        عصمت لاله‌ها آمد به یاد

نام شاعر:احمد ده‌بزرگی




× نوشته شده توسط منادى | لینک ثابت | نظر
..........................................................



آینه بشکست ورخ یار دید
موضوع:
پنج شنبه 90/9/3 7:26 عصر

2 روزتا محرم

 




× نوشته شده توسط منادى | لینک ثابت | نظر
..........................................................



روز مباهله یکی از سندهای حقانیت اهل بیت
موضوع:
دوشنبه 90/8/30 10:0 صبح

 

در آغاز طلوع اسلام، نجران تنها منطقه ‏مسیحى نشین حجاز بود که به عللى از بت پرستى دست کشیده، به‏ آئین مسیح گرویده بودند. 

رسول اکرم (ص) به موازات مکاتبه با سران ‏دولتهای جهان و مراکز مذهبى، به منظور دعوت نجرانیان به اسلام نیز، نامه اى به اسقف آن شهر  نوشت. نمایندگان پیامبر وارد نجران شده و نامه پیامبر (ص) را به اسقف نجران دادند، که مضمون آن چنین است:

«به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب; از محمد فرستاده خدا بسوى اسقف نجران. خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش مى‏کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت ‏مى‏نمایم. شما را دعوت مى‏کنم که از ولایت ‏بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید; و اگر دعوت مرا نپذیرفتید، باید به حکومت اسلامى مالیات و جزیه بپردازید در غیر این صورت، به‏ شما اعلام خطر خواهم کرد.»

اسقف پس از قرائت نامه براى تصمیم ‏گیرى؛ شورایى مرکب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیر مذهبى تشکیل داد. یکى از افراد طرف مشورت ‏«شرجیل‏» بود که به عقل و درایت و کاردانى معروفیت داشت. وى‏ گفت: ما مکرر از پیشوایان مذهبى خود شنیده ‏ایم که روزى منصب ‏نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست محمد، که از اولاد اسماعیل است، همان پیغمبر موعود باشد. بعد از سخنان شرجیل، شورا نظر داد که گروهى به‏ عنوان هیئت نمایندگى نجران به مدینه برود تا از نزدیک با محمد (ص) تماس گرفته و دلایل نبوت او را مورد بررسى قرار دهد. بدین ترتیب، هیئتى مرکب از شصت نفر بسوى مدینه رهسپار شدند که در رأس آنها «ابوحارثه بن علقمه» حاکم نجران و دو پیشوای مذهبی دیگر به نامهای، عبدالمسیح و ایهم قرار داشت.

نجرانیان در حالی که لباس های فاخر بر تن داشتند وارد مدینه شدند و در مسجد به حضور پیغمبر اسلام (ص) آمدند. پیامبر با مشاهده هیئت آنان از ایشان روی برگرداند. چند روز به همین منوال گذشت تا آنکه نجرانیان متوجه شدند با سر و وضعی که آنان دارند امکان گفتگو با رسول خدا وجود ندارد، لذا با لباسی ساده خدمت پیامبر رسیدند. طی جلساتی که با پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم داشتند با آن حضرت به بحث و مناظره پرداختند و علیرغم دلائل قوی و محکمی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم ارائه می فرمود، آنها همچنان به حقانیت آئین و اعتقادات خود پافشاری می کردند. این امر سبب شد تا پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم بر اساس حکم پروردگار متعال، آنان را به مباهله دعوت نماید، که طرفین در پیشگاه خداوند لب به نفرین بگشایند و هر کدام که بر حق نیستند و دروغ مى گویند، به عذاب الهى گرفتار شوند. نصاری پذیرفتند و اجرای آن را به روز بعد موکول کردند.

بامداد روز بعد، اجتماعى عظیم از مردم مدینه در بیرون شهر دیده مى شد و گروهى بى شمار براى تماشاى مباهله گرد آمده بودند. در آن حال مشاهده کردند که پیغمبر اکرم (ص) در حالی که کودکی را در آغوش داشته و دست کودک دیگری را در دست دارد بهمراه بانو و مردی که پشت سر ایشان حرکت می کردند، از راه رسیدند و محلى را براى مباهله در نظر گرفتند.

مسیحیان که از دور ناظر ورود رسول اکرم (ص) بودند، بر خلاف انتظار خود دیدند که آن حضرت با جمعیت و ازدحام نیامده و فقط یک مرد و یک زن و دو پسر با خود آورده است .

پرسیدند که همراهان پیغمبر با او چه نسبتى دارند؟ گفته شد: که اینان محبوب ترین مردم نزد رسول اکرم هستند. یکى فاطمه دختر او و دیگرى على داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسین مى باشند. اسقف اعظم نصرانی که متحیر شده بود، خطاب به جمعیت نصاری گفت: بنگرید که محمد چگونه با اطمینان تمام و ایمان راسخ به میدان آمده و بهترین عزیزان خود را برای اجرای مباهله به همراه آورده است! به خدا سوگند اگر او را در این امر تردید و یا خوفی داشت، هرگز عزیزان خود را انتخاب نمی کرد. مردم، من در چهره آنان معنویت و روحانیتی می یابم که اگر از خدا درخواست کنند، کوه ها را از جای خود حرکت خواهند داد. پس از مباهله با آنان بر حذر باشید که عذاب و بلا دامن ما را خواهد گرفت. به دنبال آن، پیامى به رسول اکرم (ص) فرستادند که از مباهله درگذر و تو خودت در میان ما حکم باش و کار را با مصالحه خاتمه بده.

رسول اکرم (ص) با پیشنهاد آنها موافقت کرد و صلح نامه اى به خط امیرالمومنین على (ع) و تعیین جزیه سبک و آسانى که سالیانه بپردازند، تنظیم گردید و کار خاتمه یافت.آیه مباهله (سوره آل عمران آیه61)

 





× نوشته شده توسط منادى | لینک ثابت | نظر
..........................................................



خردورزی زن در اندیشه امام علی (علیه السلام)5
موضوع:
شنبه 90/8/28 11:0 صبح

1. رویکرد زیستی

 

این رویکرد در صدد است تا با ابتناء کردن قوانین تشریعی و دیدگاه‏های نظری بر وقایع تکوینی، به آنها ابدیت بخشیده، و آراء تبعیض‏ آمیز را ابدی و عادلانه وانمود سازد.
عمر رضا کحالة در کتاب "المرأة فی القدیم و الحدیث"، تفاوت‏های اندامی زن و مرد را مبین نابرابری دماغی ایشان می‏پندارد:
ـ جمجمه زن کوچکتر و باریک‏تر از مرد می‏باشد.
ـ مغز زن در سنین ما بین 20 تا 60، 162 الی 164 گرم کمتر از مرد می‏باشد.
ـ مغز زن در سنین ما بین 60 تا 90، 123 الی 158 گرم کمتر از مرد می‏باشد.
ـ متوسط وزن نوزاد پسر 3250 گرم و نوزاد دختر 2900 گرم است.
ـ حرارتی که از جسم مرد تولید می‏شود در حالت استراحت 5 الی 8 درصد در سن مشابه از زن بیشتر است.
ـ نیروی زن در خلال سن 25 الی 30، 32 نیروی مرد در همین سن می‏باشد.
ـ حنجره زن از حنجره مرد کوچکتر و تارهای صوتی وی نیز متفاوت است.
ـ ستون فقرات زن کوتاهتر است.
ـ خون مرد سنگین‏تر از خون زن است و آب در خون زن بیشتر از آب در خون مرد است.
ـ نبض زن در حدود 8 الی 12 بار در دقیقه بیشتر از مرد می‏زند.
ـ حجم قلب مرد بیشتر از حجم قلب زن است، ولی گردش خون تفاوت ندارد.
ـ عصب زن زودتر منفعل می‏شود و بیشتر متأثر می‏گردد.
عمر رضا، تفاوت‏های روان‏شناختی و عقلی را مبتنی بر تفاوت‏های زیستی نموده، نتیجه می‏گیرد، همان‏طور که مردها از نظر زیستی نسبت به زنان تفوق دارند به لحاظ عقلی نیز تفوق دارند.35

 

2. رویکرد تاریخی

رویکرد دوم با مطالعه مناسبات اجتماعی مابین زن و مرد، مناسبات گذشته را دال بر مناسبات کنونی و آینده ایشان می‏داند. به عبارت دیگر این رویکرد، گذشته زن را به حال و آینده فرافکنی می‏کند. جمال محمد فقی، می‏گوید:
"مزاج مرد اقوی، اکمل، اتم و اجمل از زن می‏باشد که یک فضیلت فطری است. مزیت فطری مرد بر زن، قوت عقل می‏باشد؛ هم‏چنان که می‏بینید، اکثر کشفیات مال مردان است حتی خانم ماری کوری نیز شاگرد همسرش پییرکوری بود".36
استدلال بر محرومیت زنان از برخی مناصب اجتماعی نیز ناشی از همین رویکرد است که، مثلاً طبق مفاد آیه 34 سوره نحل، و آیه 9 سوره انعام، هیچ زنی به مقام پیامبری نرسیده است: "ما ارسلنا من قبلک الارجالا نوحی الیهم" (نحل، 43) (ما نفرستادیم پیش از تو، مگر مردانی را که وحی می‏کردیم به سوی ایشان). "ولو جعلناه ملکا لجعلناه رجلاً و للبسنا علیهم ما یلبسون" (انعام، 9) (ما اگر رسول را فرشته‏ای قرار می‏دادیم، ناگزیر او را هم به صورت مردی می‏فرستادیم و هر آینه مشتبه می‏کردیم، چیزی را که بر خود و مردم مشتبه می‏کنند).
علامه در المیزان می‏گوید: "لجعناه رجلا" و نفرمود: "لجعلناه بشرا" برای این بود که بشر شامل مرد و زن هر دو می‏شود؛ رجل گفت تا ـ به طوری که بعضی‏ها گفته‏ اند ـ اشاره کند به این که غیر مرد پیغمبر نمی‏شود"37
این رویکرد با چالش‏ های عدیده‏ای روبرو است. دیدگاه‏های جدید مساوات طلبانه، ناقص‏ العقل‏ بودن فطری‏ زنان را به شدت‏ نفی می‏کنند و معتقدند اگر در زمان‏های گذشته زن نتوانسته‏ است استعداد خویش را بروز دهد،به خاطر مناسبات ظالمانه اجتماعی‏ بوده است.
توجیهات علمی این رویکرد نیز مورد مناقشه قرار گرفته است. منتقدین معتقدند اگر تحقیقات علمی در حل معمای زن توفیق حاصل نماید بحث‏ های ایدئولوژیک دامن می‏کشد در حالی که این بحث هنوز در حوزه مذهب، فلسفه، علوم اجتماعی، از زمره بحث‏های جدی است و اغلب صبغه ایدئولوژیک نیز به خود می‏گیرد. فلذا نظریه چهارم در برگشت دادن تشریع و ایده‏ های نظری به تکوین ناکام بوده است. دکتر شریعتی می‏نویسد:
"مسأله زن، چه از نظر احساس چه از نظر اجتماع، همچنان در قرن ما مطرح است و چون "علم" هنوز نتوانسته است آن را حل کند، خواه ناخواه، در مرحله "عقیده" مانده است و بنابراین، همچون همه مسایلی که هنوز علم پاسخی قاطع بدان نداده است، ناچار فلسفه، دین، سنن، پسند و یا نیاز آن را تفسیر و توجیه می‏کند"38

 

خلاصه و نتیجه‏ گیری

 

در پاسخ به سؤالات مطروحه در ابتدای مقاله، چهار نظریه مطرح گردید که فهم برخی از آنها نیاز به تحلیل مفهوم عقل داشت از این‏رو قبل از پرداختن به آن نظریات، به مفهوم عقل پرداخته شد که عقل یک فرآیند اجتماعی است که بذر آن در نهاد انسان کاشته شده است، ولی جامعه آن را آبیاری می‏کند و هر شخصی یا گروهی که از تعامل اجتماعی محروم بماند عقلانیت در وی رشد نمی‏کند.
به گواهی تاریخ، زنان عصر ائمه علیه م‏السلام بنا به سنت دیرینِ قبل از اسلام، از شرکت در مجامع عمومی و تعامل اجتماعی محروم بودند به همین سبب فرآیند عقل در آنها به کمال نرسیده بود؛ فلذا در ادبیات اسلامی سخنانی درباره آنها گفته شده است که امروزه اندیشه‏ های مساوات طلب آنها را برنمی‏ تابد و درصدد تصحیح آن برداشت‏ها و آراء است.
نگارنده اندیشه‏ های موجود را تحت عنوان چهار نظریه مقوله‏ بندی نمود که هر کدام گوشه‏ای از واقعیت را نمایان می‏سازد. ایده طرد روایات گرچه در مواردی که سند احادیث ضعف دارد راهگشا است لکن علاج نهایی نیست زیرا برخی از گزاره‏ های قرآنی نیز احادیث را تأیید می‏کنند؛ فلذا به ضرس قاطع نمی‏توان گفت: این جملات از علی علیه‏ السلام صادر نشده است.
حمل روایات به موارد خاص (قضیه خارجیه) در پاسخ به سؤال دوم مطرح گردیده که به زعم نگارنده توفیق کلی نداشته و در همه موارد صدق نمی‏کند، فلذا چنان احادیثی نوع زن در برابر نوع مرد را مورد هدف قرار می‏دهند. داستانی که علی علیه‏ السلام درباره گفتگوی زنی که خود را نماینده زنان معرفی می‏کرد با رسول خدا علیه‏ السلام ،این رأی را به وضوح برجسته می‏سازد.
اما در پاسخ به سؤال سوم مبنی بر این که آیا زنان کنونی نیز مشمول این احادیث هستند یا نه؟39 باید گفت این یک سؤال مصداقی است. طبق تعریف، عقل یک فرآیند اجتماعی است که با تجربه و تعامل پرورش می‏یابد. در هر عصری که زنان به درجه‏ ای از رشد عقلانی برسند که تفاوت نوعی با مردان نداشته باشند، تخصصا از شمول احادیث خارج می‏گردند. به عبارت دیگر اصلاً آن‏گونه روایات معطوف به چنین جامعه‏ ای نیست. اما این که میزان عقلانیت زنان فلان کشور یا فلان منطقه در چه سطحی است؟ سؤالی است که باید پاسخ آن را از عرف و عقل سلیم جویا شد.
اندیشه مساوات طلب، با رویکرد نظری سوم سریعتر به مقصد خواهد رسید، گرچه رویکرد نظری چهارم که به تمایز شناختی و حقوقی زن و مرد پای می‏فشارد هنوز به قوت خود باقی است و در استفاده معتقدات علمی و شواهد تاریخی دست کمی از دیگر اندیشه‏ ها ندارد.
نتیجه رویکرد سوم در صورت حصول، چنین خواهد بود که درست است احادیثی از علی علیه‏ السلام درباره کاستی عقل زنان صادر شده است ولی گفتار ایشان معطوف به قضیه خارجیه است یعنی زنان آن روزگار مشمول این احادیث بودند ولی در شمول این احادیث در مورد بانوان عصر کنونی تردید وجود دارد.

 

پی نوشتها:

 

1. کشفی، سید جعفر، تحفة الملوک، چاپ سنگی، کتابخانه آیة‏اللّه‏ نجفی مرعشی، برگ 81، تحفه 95 [طریقه سلوک با جماعت زنان]
2. شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج‏البلاغه، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1373، ص400، حکمت 235 علی علیه‏السلام : قیل له علیه‏السلام صف لنا العاقل فقال علیه‏السلام هو الذی یضع الشئی مواضعه.
3. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج‏البلاغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج20، چاپ دوم، (1967م-1387ه•• )، ص289. قال علی علیه‏السلام : من صفة العاقل الاّ یتحدث بما یستطاع تکذیبه فیه.
4. کودن.
5. ابن ابی الحدید، همان، قال علی علیه‏السلام : العاقل اذا تکلم بکلمةٍ أتبعها حکمةً و مثلاً، و الأحمقُ اذا تکلم بکلمةٍ أتبعها حلفا.
6. ناظم زاده قمی، سید اصغر، جلوه‏های حکمت، قم، الهادی، چاپ اول، 1373، ص410، قیل فمن العاقل قال علی علیه‏السلام : من رفض الباطل.
7. ابن ابی الحدید، همان، ص331.
8. شهیدی، همان، ص380، قال علی علیه‏السلام : لاعقل کالتدبیر.
9. ناظم زاده، همان.
10. ابن ابی الحدید، همان، ص297، قال علی علیه‏السلام : العقل یظهر بالمعامله.
11. همان، ص341، قال علی علیه‏السلام : العقل غریزة تربیها التجارب.
12. الف: گیدنز، آنتونی، جامعه‏شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، چاپ سوم، 1376، ص499. ب: رفیع‏پور، فرامرز، آناتومی جامعه، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1378، ص42.
13. ناظم زاده، همان، ص409، به نقل از کنزالفوائد، ج1، ص199: قال علی علیه‏السلام : من ترک الاستماع من ذوی العقول مات عقله.
14. ابن ابی الحدید، همان، ص312 قال علی علیه‏السلام : جالس العقلاء اعداءً کانوا او اصدقاءً فان العقل یقع علی العقل.
15. شهیدی، همان، ص58، خطبه هشتاد نهج‏البلاغه. معاشر الناس انّ النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول. فاما نقصان ایمانهنّ فقعودهنّ عن الصلاة و الصیام فی ایام حیضهنّ. و اما نقصان حظوظهنّ فمواریثهنّ علی الانصاف من مواریث الرجال. و اما نقصان عقولهنّ فشهادة امرأتین کشهادة الرّجل الواحد. فاتقو اشرار النساء. و کونوا من خیارهنّ علی حذرٍ و لا تطیعوهنّ فی المعروف حتی لا یطمعن فی المنکر.
16. شهیدی، همان، ص307، نامه 31 نهج‏البلاغه. ایّاک و مشاورة النّساء فانّ رایهنّ الی أفنٍ و عزمهن الی وهنٍ. و اکفف علیهنّ من ابصارهنّ بحجابک ایّاهنّ فانّ شدة الحجاب ابقی علیهنّ، و لیس خروجهنّ باشدّ من ادخالک من لایوثق به علیهن، و ان استطعت أن لا یعرفن غیرک فافعل. و لا تملّک المرأة من امرها ماجاوز نفسها فانّ المرأة ریحانةٌ و لیست بقهرمانةٍ و لا تعد بکرامتها نفسها، و لا تطمعها فی ان تشفع بغیرها.
17. کدیور، جمیله، زن، تهران، اطلاعات، چاپ اول، 1375، ص57.
18. علامه طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد موسوی، ج2، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول 1363، ص415.
19. طبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، بروت، دارالمعرفت، ج9، چاپ دوم، 1406 ه••.ق، ص66.
20. منظور تواتر اصطلاحی نیست بلکه کثرت مراد است.
21. الف: و استشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجلٌ و امرأتان ممّن ترصون من الشهداء ان تضل احداهما فتذکر احدایهما الاخری (بقره، 282) ب: علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، انتشارات علمی، ج6، ص101 (باب 33، ش2)
22. شهیدی، همان، ص15.
23. همان، ص16. ارضکم قریبةٌ من الماء، بعیدة من السماء، خفّت عقولکم و سفهت حلومکم فانتم غرضٌ لنابلٍ، و اکلة لآکل و فریسةٌ لضائلٍ.
24. اصحاب جمل به افراد شرکت کننده در جنگ جمل اطلاق می‏شود که عایشه همسر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و زنان همراه او در آن جنگ نقش اساسی داشتند.
25. ساروخانی، باقر، روش‏های تحقیق در علوم اجتماعی، ج1، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1372، ص184.
26. شهیدی، ترجمه نهج‏البلاغه، همان، ص407.
27. محمدابن عمر واقدی، مغازی [تاریخ جنگ‏های پیامبر]، ترجمه محمود مهدوی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1369.
28. علامه جعفری، محمد تقی، تفسیر نهج‏البلاغه، ج11، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص302. علی علیه‏السلام : ایاک و مشاورة النساء الامن جزّیت بکمال عقل، نقل از بحار، ج103، ص253، با مأخذ 15 متن وصیت مقایسه شود.
29. صحیح مسلم، ج4، ص190، عمر خلیفه دوم می‏گوید: "واللّه‏ ان کنا فی الجاهلیه مانعد للنساء امرا حتی انزل اللّه‏ تعالی فیهنّ ما انزل و قسم لهنّ ما قسم"
30. علامه مجلسی، همان، ج104، ص306.
31. "قصاری القول ان الفروق الجسمانیه و النفسیه و العقلیه، لا تصدق علی کل رجل و کل امرأة، بل هی نتیجه احتمالیه و تقریبیة، یکثر شذوذها، کما یکثر شذوذ اکثر القواعد الاحتمالیه" کحاله، عمر رضا، المرأة فی القدیم و الحدیث، دمشق، موسسه رساله (1399ه•• ، 1979م)، ص22.
32. جوادی آملی،عبداللّه‏،زن‏در آیینه جمال‏و جلال،قم،مرکز نشر اسراء،چاپ‏دوم،1376،ص54.
33. آذری قمی، احمد، سیمای زن در نظام اسلامی، قم، بخش تحقیقات دفتر آذری قمی، چاپ اول 1373، ص32.
34. سید جعفر کشفی، همان، برگ 80، (تحفه 95).
35. کحالة، عمر رضا، المرأة فی القدیم و الحدیث، دمشق، موسسه رساله، (1399ه•• ـ 1979م)، ص22.
36. جمال محمد فقی، الباجوری، المرأة فی الفکر الاسلامی، عراق، دارالفکر، ج2، (1406ه•• ـ 1986 م)، ص46.
37. المیزان، همان، ج7، ص35.
38. علی،شریعتی،هویت‏وحقوق‏زن‏در اسلام، تهران، انتشارات میلاد، چاپ سوم، 1358، ص13.
39. علامه جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، ج11، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1361، صص302-284.
ایشان ضمن تقسیم عقل به 1. عقل نظری 2. عقل عملی، معتقدند: زنان به لحاظ عقل عملی از مردان کاستی ندارند، کاستی ایشان در عقل نظری است، ایشان در ص298 نتیجه می‏گیرند: "بنابراین آنچه که صنف مرد به او می‏بالد و مغرور می‏شود، فی نفسه دارای ارزش نیست، و اعتباری بیش از شکل دادن به واحدها و قضایایی که آنها را صحیح تلقی کرده است، ندارد.،...،
اگر صنف زنان با توجه به گسترش عقل نظری محض مردان، احساس حقارتی در خود نمایند، عامل شکست روحی خود را به دست خود فراهم می‏آورند. اگر صنف زنان از عوامل تعلیم و تربیتی کامل برخوردار شوند، به جهت داشتن نقش اساسی در خلقت و چشیدن طعم واقعی حیات و برخوردار بودن از احساسات عالی یا امکان تصعید احساسات خام به احساسات عالی که در صنف زنان قوی‏تر است، می‏توان ادعا کرد که زمینه رشد شخصیت انسانی در زن‏ها کمتر از این زمینه در صنف مردان نمی‏باشد."
علامه: فعالیت عقلانی عبارت است از درست اندیشیدن در انتخاب وسایل برای وصول به هدف‏های مطلوب،...، عقل با این تعریف در همه انسان‏هایی که از نظر ساختمان مغزی صحیح و سالمند، چه مرد و چه زن و چه سیاه و سفید، وجود دارد، اختلافی که میان مردم در این فعالیت عقلانی دیده می‏شود، مربوط به کیفیت و کمیت آشنایی با مردم با واحدها و قضایای استخدام شده در راه هدف‏ها و اختلاف نظر آنان در هدف‏گیری‏ها و آشنایی با قوانین و اصول تثبیت شده و قالب‏گیری‏های محیطی و اجتماعی می‏باشد.

منبع: ماهنامه نامه قم - شماره 14




× نوشته شده توسط منادى | لینک ثابت | نظر
..........................................................



خردورزی زن دراندیشه امام علی(علیه السلام)4
موضوع:
شنبه 90/8/28 11:0 صبح

نظریه‏ های معاصر درباره خردورزی زنان

درباره این که آیا زن واقعا ناقص العقل است؟ و این که این روایات به کدامین زنان معطوف است؟ اندیشه‏ های مختلفی ارایه شده که نگارنده این اندیشه‏ ها را در چهار عنوان مقوله‏ بندی نموده و به مستندات هر یک اشاره می‏کند.

 

الف: طرد روایات

 

برخی از نویسندگان همه روایات مربوط به "ناقص العقل" بودن زنان را ساختگی و به اصطلاح مجعول می‏دانند و معتقدند این احادیث از سایر ادیان، مثل یهود و نصاری، وارد اسلام شده و حاصل مرد سالاری حاملان حدیث است. نویسندگانی چون قاسم امینی از جهان اهل سنت و ورود السبی و اخیرا جمیله کدیور این روایات را مجعول می‏دانند. جمیله کدیور صریحا آنها را جزو اسرائیلیات می‏داند.17
این نظریه مستندات قرآنی "کاستی خرد زنان" را توجیه نموده و ترجمان دیگری را ارایه می‏کند. اعراب بت‏پرست معتقد بودند ملائکه دختران خدایند. قرآن کریم ضمن نفی پندار مذکور به دو ویژگی روان‏شناختی اشاره می‏کند.
"او من ینشوا فی الحلیه و هو فی الخصام غیر مبین" (زخرف18) "آیا کسی را که در لابه‏ لای زینت‏ها پرورش می‏یابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا می‏خوانید)؟"
در آیه فوق به دو ویژگی زن، که ساختار روحی وی را نشان می‏دهد اشاره شده است.18
الف: نشو و نما در زیور آلات و آرایش و خودنمایی.
ب: فقدان منطق قوی در استدلال و حجت آوری.
هر دو شاخص نشانگر کاستی عقل زنان می‏باشد، همچنان که قبلاً گذشت، استدلال و حجت آوری از دیدگاه علی علیه‏ السلام از جمله شاخص‏ه ای عقلانیت بود و ایشان تصریح داشتند که عاقل سخنی نمی‏گوید که امکان تکذیب آن داده شود.
اندیشه‏ ای که درصدد طرد روایات و عدم پذیرش کاستی خرد زنان می‏باشد، آیه را به مقتضای مقصود تفسیر می‏کند و معتقد است آیه مربوط به زنان نیست، بلکه منظور از کسی که در زیورآلات نشو و نما می‏کند و از حجت‏ آوری عاجز است بت‏ها می‏باشد. مرسوم اعراب بت‏پرست این بود که بت‏ها را تزیین می‏کردند و انواع زینت‏ها را به آنها می‏ آراستند در حالی که آن بت‏های تراشیده شده از سنگ، هیچ گونه قدرت دفاع و استدلال نداشتند، همچنان که حضرت ابراهیم با تبر همه بت‏های عهد نمرود را شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ نهاد و گفت: اگر راست می‏گویید خداست، از بت بزرگ بپرسید، در حالی که می‏دانید بت سخن نمی‏گوید. این تفسیر را علامه طبرسی در قرن ششم هجری از اُبن زید نقل می‏کند.19
این اندیشه توفیق کلی ندارد زیرا، روایات در این‏باره متواترند و طرد روایات متواتر20 را اصولیون به سهولت نمی‏پذیرند، وانگهی این اندیشه در توجیه برخی از آیات قرآنی که متفق علیه فقهاء می‏باشد توفیق حاصل نکرده است. از جمله آیه 282 سوره بقره به صراحت گواهی یک مرد را معادل گواهی دو زن می‏داند که در روایات با کاستی عقل زنان توجیه شده است.21

 

ب: حمل روایات به مورد خاص

 

نظریه دوم، معتقد است احادیثی که زنان را ناقص العقل می‏خواند درباره زنان ویژه‏ ای صادر شده است. به عنوان مثال خطبه هشتادم نهج‏ البلاغه درباره عاشیه و زنان دیگری که با وی همراهی نمودند، می‏باشد و به دیگر زنان تعمیم‏پذیر نیست. به عبارت دیگر "قضیة فی واقعه" می‏باشد. شواهدی نیز بر گفتار فوق می‏توان یافت؛ از جمله علی علیه‏ السلام در خطبه سیزدهم نهج‏ البلاغه اهل بصره را با عبارات ذیل نکوهش می‏کند:
"سپاه زن بودید، و از چهارپا پیروی نمودید! بانگ کرد و پاسخ گفتید، پی‏شد و گریختید. خوی شما پست است و پیمانتان دستخوش شکست. دو رویی‏تان شعار است..."22
درپی خطبه سیزدهم، خطبه چهاردهم می‏باشد که "سید رضی" در سر فصل آن می‏گوید، "و از سخنان آن حضرت است که در این باب [یعنی نکوهش اهل بصره]" پس این خطبه نیز در نکوهش مردان شرکت کننده در جنگ جمل می‏باشد، که علی علیه‏ السلام در این خطبه ایشان را "سبک عقل" می‏خواند:
"سرزمین شما به آب نزدیک است، و دور از آسمان، خردهایتان اندک است و سفاهت در شما نمایان؛ نشانه تیر بلایید و طعمه لقمه ربایان و شکار حمله کنندگان".23
به همان نحو که علی علیه‏ السلام زنان اصحاب جمل را به کاستی عقل منتسب می‏کند مردان ایشان را نیز سبک عقل و سفیه می‏خواند. پس چرا از گفتار علی علیه‏ السلام در مورد زنان قانون کلی استنتاج می‏شود، ولی در مورد مردان حمل به مورد می‏گردد؟ آیا وحدت رویّه اقتضا نمی‏کند که بگوییم در مورد زنان نیز، همان افراد ویژه مقصود امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بود؟
بانوان محترم نباید از عبارات امیرالمؤمنین علیه‏ السلام در خطبه هشتاد مبنی بر کم‏خردی زنان، آزرده خاطر شوند زیرا عبارات علی علیه‏ السلام در نکوهش مردان اصحاب جمل24 به مراتب تندتر از عبارات ایشان درباره زنان اصحاب جمل می‏باشد، در حالی که نقش زن در آن فتنه برجسته‏ تر بود.
این نظریه، در تجزیه و تحلیل روایات به مفاهیم مورد نظر اصحاب تأویل، از جمله تأثیر متن در ادراک، تأکید می‏ورزد. گارفیکل در این زمینه "شاخص ـ متن" (Indexicality) را به کار می‏گیرد که تأکیدی بر تأثیر زمینه صدور گفتار به معنی بخشی آن کلام می‏باشد.25 در توضیح بیشتر برداشت مذکور، به یک مثال که مربوط به زنان و از گفتارهای علی علیه‏ السلام می‏باشد بسنده می‏شود. علی علیه‏ السلام فرمود: "اغذبوا عن النساء ما استطعتم"26 یعنی: چندان که طاقت دارید خودرا از زنان باز دارید.
جمله فوق، اگر از زمینه صدور تجرید گردد مفهوم عام خواهد داشت که دستور دوری گزیدن مردان از زنان به صورت مطلق از ناحیه علی علیه‏ السلام صادر گردیده است. در حالی که سید رضی مؤلف نهج‏ البلاغه می‏گوید که: جمله مذکور، زمانی بیان شد که ایشان سپاهی را مشایعت می‏کرد که می‏بایست با سرعت تمام و در مدت زمان کم به دشمن می‏تاخت. پس این دستور، یک دستور موردی ویژه زمان جنگ و آن هم نه هر جنگی، بلکه عملیات ویژه‏ای که چندان طول نمی‏کشید، می‏باشد، چه این که شواهد تاریخی نشان می‏دهد که لشکریان پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله در جنگ‏ها زن‏ها را به همراه می‏بردند.27
این نظریه نیز توفیق کلی حاصل نکرده است زیرا حمل همه روایات مربوط به کاستی خرد زنان به موارد خاص (قضیه فی واقعه)، گرچه در برخی موارد از جمله سخنان علی علیه‏ السلام در خطبه هشتاد صدق می‏کند، ولی در برخی موارد همانند وصیت علی علیه‏ السلام به امام حسن علیه‏ السلام با زمینه صدور آنها سازگاری ندارد. علی علیه‏ السلام در این وصیت فرزندش را از مشورت با زنان بر حذر داشته و زنان را سست رأی می‏خواند که یکی از شاخص‏ها کم خردی می‏باشد و می‏دانیم معمولاً وصیت فارغ از مورد، و جوهره اندیشه وصیت کننده می‏باشد، همچنان که امیرالمؤمنین علیه‏ السلام این سخنان [وصیت‏نامه] را حاصل مطالعه خویش در طول تاریخ و زبده تفکراتش می‏پندارد. علاوه بر این، آیات قرآنی را که طبق برداشت اکثریت مفسرین ناظر به کم خردی زنان می‏باشد به سهولت نمی‏توان حمل به مورد نمود.
ناگفته نماند، دستور پرهیز از مشورت با زنان، با کم خردی ذاتی زنان ملازمه ندارد زیرا اطلاق دستور مذکور در اندیشه حضرت مقید شده است. علی علیه‏ السلام فرمود: "بپرهیز از مشورت با زن‏ها مگر زنی که کمال عقل او به تجربه رسیده است".28 از جمله فوق چنین برمی‏ آید که وصیت امام علیه‏ السلام به فرزندش حسن مجتبی علیه‏ السلام عمومیت ندارد بلکه معطوف به اکثریت غالب می‏باشد و زنانی که از زر و زیور دنیا اعراض کرده و تعقل پرداخته‏ اند، مانند مردان شایسته مشورت می‏باشند.

 

ج: حمل روایات به زنان عصر صدور

 

اندیشه سومی که متصور است، این است که بگوییم روایات مربوط به ناقص‏ العقل بودن زنان معطوف به واقعیت خارجی عصر ائمه علیه‏ السلام می‏باشد. چرا که در آن روزگار زنان از تعامل اجتماعی و حضور در صحنه‏ های اجتماعی محروم بودند و همچو زنانی رشد عقلانی نداشتند. زن قبل از اسلام هم‏چون برده‏ ای بود در اختیار پدر که فروش آن جایز، و ازدواج نیز به منزله خرید رقبه بود. زن نه تنها از ارث بلکه از هرگونه حقوق اجتماعی محروم بود.29 همان‏طور که قبلاً آوردیم، عقل از دیدگاه علی علیه‏ السلام یک موهبت غریزی است ولی بدون تجارب اجتماعی به فعلیت نمی‏رسد.
در عصر صدور روایات، متوسطِ خرد زنان از متوسطِ خرد مردان کمتر بود گرچه زنانی یافت می‏شد که امکان داشت از سایر مردان عاقل‏تر باشند ولی قوانین روی عناوین کلی که در برگیرنده اکثریت می‏باشد وضع می‏گردد. فلذا احادیث مربوط به ناقص العقل بودند زنان معطوف به واقعیت خارجی بوده و از واقعیت بیرونی خبر می‏دهد و درصدد بیان فصل مقوم زنان نمی‏باشد.
امیرالمؤمنین علیه‏ السلام نقل می‏کند ما با رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله بودیم و ایشان درباره آیه 282 سوره بقره با ما گفتگو می‏کرد که ناگاه زنی آمد و پیش روی رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله ایستاد و گفت: پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا، من پیک زنان به سوی شما هستم، هیچ زنی نیست که خبر آمدنم به نزد شما به وی برسد مگر این که شنیدن این خبر وی را خشنود سازد. یا رسول اللّه‏ صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله ! خداوند عزوجل پروردگار مردان و زنان و آفریننده و روزی دهنده مردان و زنان می‏باشد، و همانا آدم پدر مردان و زنان می‏باشد، و حوا مادر زنان و مردان می‏باشد، و همانا تو فرستاده خدا به سوی مردان و زنان هستی زنان را چه می‏شود که درباره "گواهی" و "میراث" دو زن برابر یک مرد قرار می‏گیرد؟ رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله فرمود: ای زن، این حکم از جانب خداوند عادل و حکیم می‏باشد که از حق تجاوز نکرده و ناروا حکم نمی‏دهد و از ممنوعیت شما سود نمی‏برد با علم خویش امور را تدبیر می‏کند، زیرا شما ناقص خِرَدید. زن گفت: ای رسول خدا، نقصان ما در چیست؟ فرمود: هر یک از شما نصف روزگارش را به خاطر عادت ماهانه نماز نمی‏خواند، و زیرا شما زیاد نفرین می‏فرستید و ناسپاسی فامیل می‏کنید. هر یک از شما بیست سال و بیشتر نزد مردی زندگی می‏گذرانید که از نیکی وی بهرمند می‏شوید. وقتی مرد دست تنک شد یا کار به مخاصمه کشیده شد، زن می‏گوید: من هرگز در تو خیری ندیدم. رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله در ادامه می‏افزاید، هر زنی که این خصوصیات اخلاقی را نداشته باشد پس هر محنتی که از ناحیه این نقصان به وی می‏رسد باید صبر پیشه کند که خداوند ثواب او را گرامی خواهد داشت. ای زن هیچ مرد پستی نیست که زنی پست‏تر از او یافت شود و هیچ زن شایسته‏ ای مگر در مقابل مردی شایسته‏ تر از او وجود دارد.30
داستان فوق که از زبان علی علیه‏ السلام نقل گردید حاوی نکات ارزنده‏ ای می‏باشد:
1. رسول خدا علیه‏ السلام تعمیم ناروا، و این که زن با یک دعوا به شوهر بگوید: من هرگز در تو خیری ندیدم، را شاخص کم خردی زنان می‏داند زیرا این جمله با توجه به سابقه زندگی قابل تکذیب می‏باشد.
2. رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله این اوصاف را وصفِ همه زنان نمی‏داند. و زنانی را که فاقد این ویژگی‏ها بوده اما محکوم قوانین اجتماعیِ معطوف به اکثریت هستند، به صبر و شکیبایی دعوت می‏کند.
3. بالاخره، رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله تصریح می‏کند که در زمان وی میانگین عقول زنان کمتر از میانگین عقول مردان می‏باشد، پس سخن از میانگین آماری است و چه بسا زنی که نه تنها از شوهرش، بلکه از اکثریت مردان عالم، عاقل‏تر بود.
به تعبیر عمر رضا: "همانا تمایزات جسمی، روانی و عقلی، بر هر مرد و زنی صدق نمی‏کند، بلکه یک قاعده تفاضلی و تقریبی است که استثنا در آن زیاد است همچنان که استثناهای قواعد احتمالی زیاد است".31
4. با توجه به مطالب فوق، رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله می‏پذیرد که کم خردی ویژگی ذاتی زن نیست و اگر ویژگی ذاتی نباشد ممکن است با تربیت اجتماعی برطرف گردد. هم‏چنان که شواهد تاریخی نشان می‏دهد، زنان در اعصار مختلف از عقلانیت یکسانی برخوردار نبوده‏ اند؛ هیچ محققی نمی‏تواند زن معاصر ایرانی را با زنان دوره قاجار که از نعمت سواد محروم بودند یکسان بداند.
برخی از محققین از مجموع روایات درباره زنان همان نتیجه‏ ای را برداشت نموده‏ اند که ما از روایت فوق استظهار نمودیم. آیة‏اللّه‏ جوادی آملی در تفسیر آیه 18، سوره زخرف که به دو شاخص از "ناقص العقل" بودن زنان اشاره می‏کند، می‏نویسد:
وصف ذاتی و لایتغیر زن این نیست که سرگرم حلیه و زیور بوده و در احتجاج‏ های عقلی و مناظره‏ های علمی و نیز مخاصمه‏ های دفاعی غایب و محروم باشد، پس آیه مبارکه در صدد تبیین حقیقت نوعی زن و بیان فصل مقوم وی نیست که با تغییر نظام تربیتی دگرگون نشود."32
دیدگاه‏هایی که در سال‏های اخیر، به ویژه در برابر مدعیات زنان ارایه شده‏ اند، گرچه به لحاظ حقوقی تفاوت‏هایی را میان زن و مرد قائل هستند لیکن به لحاظ شناختی به نفع زنان می‏باشد. آیة‏اللّه‏ آذری قمی نیز دو ویژگی زن را قابل رفع و، به عبارت دیگر، پدیده تاریخی می‏انگارد.33 به نظر می‏رسد می‏توان نتیجه گرفت که دیدگاه علماء بعد از انقلاب اسلامی ایران دستخوش تغییرات جدی درباره زنان گردیده است، و پیش‏بینی می‏شود ایستارهای شناختی، تغییرات حقوقی را درپی داشته باشد.

 

د: زن ناقص العقل بالفطرة

 

این اندیشه که سابقه دیرینه دارد، و هنوز هم ماندگار است، بر آن است که زن را خدایش به گونه‏ ای آفریده که خِرَد وی هرگز به کمال نمی‏رسد، و کم خردی ذاتی و فصل مقوم زن می‏باشد و احکام و حدود شرعیه بر همین اساس پایه‏ گذاری شده است. زنان از برخی تکالیف معذور و از برخی سمت‏ ها محروم گشته‏ اند "چون که کمیت و کیفیت تکالیف به قدر کمیت و مرتبه عقل مکلف است و زنان را به جهت عقل‏ داری و عبادت خلق‏گذاری نفرموده‏ اند".34 در توجیه نظریه مذکور، چندین رویکرد ارایه شده که اجمالاً به دو رویکرد اشاره می‏شود.

 




× نوشته شده توسط منادى | لینک ثابت | نظر
..........................................................




صفحات وبلاگ:














اگر مطالب این وبلاگ را دوست دارید و آن را دنبال می کنید به شما پیشنهاد می‌کنم این کار را با استفاده از خبرخوان انجام دهید تا درکنار اطلاع سریع از به‌روز رسانی وبلاگ بدون مراجعه به وبلاگ مطالب را بخوانید.
خبرخوان

Copyright 2010 Mohammad Rafiei & razekhom.blogfa.com