متن سخنان علی علیه السلام در مورد زنان
علی علیه السلام بعد از جنگ جمل، که به صحنه گردانی عایشه و به بهانه خونخواهی عثمان خلیفه سوم برپا شد، زنان را با عباراتی توبیخ نموده است که سید رضی قدس سره این عبارتها را در خطبه هشتادم نهج البلاغه بیان نموده است:
"مردم! ایمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، و خرد ایشان ناتمام. نشانه ناتمامی ایمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است ـ به هنگام عادتشان ـ و نقصان بهره ایشان، نصف بودن سهم آنان از میراث است نسبت به سهم مردان؛ و نشانه ناتمامی خرد آنان این بود که گواهی دو زن چون گواهی یک مرد به حساب رود، پس از زنان بد بپرهیزید و خود را از نیکانشان واپایید، و تا در کار زشت طمع نکنند، در کار نیک از آنان اطاعت ننمائید."15
علی علیه السلام در وصیتنامه خویش به فرزند بزرگش امام حسن مجتبی علیهالسلام جملاتی را به زبان میراند که متفرع بر "کاستی خرد زنان" میباشد. ایشان در فرازی از وصیت نامه میفرمایند:
"بپرهیز از رأی زدن با زنان که زنان سست رأیند، و در تصمیم گرفتن ناتوان، و در پرده شان نگاهدار تا دیده شان به نامحرمان نگریستن نیارد که سخت در پرده بودن آنان را از ـ هر گزند ـ بهتر نگاه دارد، و برون رفتنشان از خانه بدتر نیست از بیگانه که بدو اطمینان نداری و او را نزد آنان درآری. و اگر چنان کنی که جز تو را نشناسند، روا دار؛ و کاری که برون از توانای زن است به دستش مسپار، که زن گل بهاری است لطیف و آسیبپذیر، نه پهلوانی است کارفرما و در هر کار دلیر، و مبادا در گرامی داشت ـ وی خود را ـ از حد بگذرانی تا او را به طمع افکنی و به میانجی دیگری وادار گردانی".16
علی علیه السلام در فقره مذکور زن را گل بهاری دانسته و در موارد سخت و طاقت فرسا از وی سلب مسوؤلیت مینماید. البته همچنان که لحن گفتار نشان میدهد، سخن از سلب مسوؤلیت است نه محروم داشتن، لیکن جملات فوق بیان روانشناختی علی علیه السلام درباره زن میباشد که در ضمن بیان ویژگی روانشناختی زن، مدیریت وی را در خانه به مرد سپرده و شیوه اداره را نیز بیان میکند. و توصیه میکند که مرد، ضمن اجتناب از واگذاری کارهای طاقتفرسا به زن، در گرامیداشت وی نیز از حد اعتدال خارج نشود که موجب سوء استفاده باشد. توصیه دیگر "پرده نشینی" زن میباشد، به طوری که زن با سایر مردان آمد و شد نداشته باشند. البته میدانیم که نتیجه عدم "تعامل اجتماعی"، کاستی عقل زنان میباشد که ایشان را از شایستگی مشورت نمودن میاندازد. زیرا همانطور که قبلاً اشاره نمودیم از دیدگاه علی علیه السلام با "تجارت" و "تعامل اجتماعی" عقل به منصه ظهور میرسد.
مفهوم عقل در اندیشه علی علیهالسلام
به امام علیه السلام عرض شد: عاقل را برای ما توصیف کن! فرمود: "خردمند کسی است که هر چیزی را در جای خود نهد".2
تعریف فوق، تعریف مفهومیِ جامعی است که همانند هر تعریف مفهومی دیگر، هنوز به حالت مشهود در نیامده است، فلذا ناچاریم شاخصه ایی را که ایشان به صورت اشاره به مفهوم فوق، بیان داشته اند متذکر شویم. تا مفهوم عقل برای خواننده، ملموستر شود. از طرف دیگر، بود و نبود یکی از این شاخصها در فرد یا گروهی نشانگر قوت یا نقص عقل آن فرد یا گروه میباشد.
الف. گفتار منطقی
علی علیه السلام فرمود: "از ویژگی خردمند آن است که چیزی را نگوید که امکان تکذیب آن داده شود".3 خردمند منطقا به گونه ای سخن میگوید که ضمن این که صغراهای سخن متقن میباشد، از توالی صغری و کبری نتیجه به دست می آید و به لحاظ منطقی قابل تکذیب نیست برخلاف "کانا"4 که سخن وی سست و نشان دهنده کاستی خرد اوست.
ب. گفتمان استدلالی
علی علیه السلام فرمود: "خردمند هرگاه سخن گوید آن را با حکمت و مثال همراه سازد ولی احمق هرگاه سخن بگوید به دنبال آن سوگند یاد میکند".5 خردمند ضمن این که به گفتار منطقی توانایی دارد، برای صحت گفتار خویش به حکمت یعنی استدلال عقلی و مثال یعنی یافته های تجربی استشهاد میکند؛ به عبارت بهتر به گفتمان استدلالی تن میدهد. در مقابل، فرد احمق قسم میخورد یعنی از طرف گفت وگو میخواهد بدون استدلالِ منطقی ـ تجربی حرف او را بپذیرد، که این شیوه گفتمان از نظر امام علی علیه السلام نشانه حماقت و بیخردی است.
ج. طرد باطل
"به علی علیه السلام گفته شد خردمند کیست؟ فرمود: کسی که باطل را [از خود] براند".6 خردمند نه تنها سخن بی پایه و اساس نمیگوید بلکه، سخنان بی منطق و باطل را همواره طرد میکند و تحت تأثیر القائات دیگران اقدام به باطل، از جمله گواهی دروغ و نظایر آن، نمیکند.
د. پیش بینی
علی علیه السلام فرمود: خردمندی به واقع رسیدن با ظن و تخمین و آگاهی یافتن به آنچه که نیست با به کار بردن آنچه که هست میباشد".7 (العقل الاصابة بالظن، و معرفةُ ما لم یکن بما کان)
طبق تعریف فوق، عقل یک فرآیند ذهنی است که فرد به وسیله آن از معلوم به مجهول پی میبرد و از مقدمات به نتیجه میرسد. پس مقصود علی علیه السلام از عقل همان خرد ریاضی است که شخص عاقل را به حل معادلات ریاضی قادر میسازد. البته عقل توسعه یافته میتواند "مسائل اجتماعی" را نیز درک نموده و همبستگی ها را پیدا کند.
ناگفته نماند، پیش گویی بدون استناد از شاخصه ای "خردورزی" نیست بلکه آینده نگریِ توأم با استدلال و پیشبینیِ همراه با برنامه از شاخصه ای عقل میباشد چرا که واژه تدبیر در سخنان علی علیه السلام این ایده را رهنمون میسازد که ایشان فرمود: "هیچ خِرَد چون اندیشیدن نیست".8
البته شاخصه ای دیگری نیز در سخنان علی علیه السلام برای مفهوم عقل بیان شده است که از ذکرش صرف نظر میشود. زیرا موارد مذکور، برای این مقال وافی به مقصود است. لیکن جهت روشنتر شدن مفهوم عقل در اندیشه علی علیه السلام و کنکاش بیشتر به مقتضای موضوع ذکر چند نکته خالی از فایده نیست.
1. عقل، غریزه خدادادی است که خداوند در بدو تولد در وجود انسان به ودیعت میگذارد. علی علیه السلام فرمود: "خرد، ذاتی و از ابتدای ولادت است".9
2. گرچه غریزه عقل در بدو تولد در وجود انسان به ودیعت گذاشته شده ولی بدون تربیت به منصه ظهور نمیرسد. از دیدگاه علی علیه السلام ، عقل طی فرآیند تعامل اجتماعی قدرت بروز پیدا میکند، ایشان میفرمایند: "خردمندی با تعامل([اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... )ظهور پیدا میکند".10 هم او میفرمود: "خردمندی غریزهای است که تجارب اجتماعی آن را میپروراند."11
3. افرادی که از تعامل اجتماعی و تربیت انسانی محروم بمانند این غریزه خدادادی در وجود آنها به منصه ظهور نمیرسد12، و حتی افراد عاقل نیز اگر تعامل با دیگر خردمندان را ترک نمایند در خردورزی ایشان کاستی ایجاد میگردد؛ چه این که علی علیه السلام فرمود: "کسی که از خردمندان حرف نشنود عقلش بمیرد"13، فلذا توصیه میکنند: "با خردمندان چه دشمن، یا دوست، همنشین باش، زیرا خردمندی [آنها] بر خرد [تو] میافزاید."14
به مناسبت روز بیعت زنان با حضرت علی (علیه السلام )مناسب دیدم مطالبی راجع به نظر ایشان نسبت به زنان بنویسم این مطالب از سایت راسخون کرفته شده است
خردورزی زن در اندیشه امام علی علیه السّلام
در ادبیات متون اسلامی، زنان در موارد بسیاری به نقص عقل موصوف شده اند؛ در این میان، گفتار امام علی علیه السلام در نهج البلاغه از برجستگی ویژهای برخوردار است. ایشان در آن گفتار زنان را به "سست رأیی" و "نقصان عقل" متهم میکنند. در این باب چند سؤال مطرح است:
1. آیا این جملات از علی علیهالسلام صادر شده است؛ به عبارت دیگر آیا این سخنان واقعا از علی علیهالسلام میباشد؟
2. در صورت صحّت صدور، مراد علی علیهالسلام از زنان کیانند؟ آیا زنان ویژهای بوده اند؟ یعنی آیا این سخن به اصطلاح یک قضیه فی واقعه است؟ یا مقصود نوع زن در برابر نوع مرد میباشد؟
3. در صورتی که نوع زن مراد باشد، آیا روایت درصدد بیان "فصل مقوّم" زنان میباشد؟ یا فقط شامل زنان عهد علی علیه السلام میباشد، و از شمول زمانی برخوردار نیست؟
تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد تا همین دهه های اخیر برداشتی که عموما از متون دینی درباره زنان میشد، "ناقص العقل" بودن ایشان بود و این ویژگی را جبلی و سرشت زن میپنداشتند چنان که کشفی در تحفة الملوک مینویسد: "زنان به سبب ضعف عقل و سفلت مرتبه که دارند و لازم خلقت و جبلّت ایشان است البته مرتکب بعضی از امور که نباید بشوند میشوند"1
برداشت مذکور، مؤلفه اصلی پارادایم حاکم (مرد سالاری) بر اندیشه های موجود در حوزه های علمی بود. لیکن، اخیرا به تبع تحولات ساختاری به نفع زنان، در کلیت اندیشه مذکور تشکیک صورت میگیرد؛ راستی چگونه میتوان زنان ایرانی را که در سالهای اخیر در ورود به دانشگاهها گوی سبقت را از مردان ربوده اند، به همان سهولت قبلی، که اکثریت زنان بیسواد بودند، ناقص العقل نامید؟
جهت ابهام زدایی، ابتدا مفهوم "عقل" را در اندیشه امیرالمؤمنین علیهالسلام تعریف نموده و سپس با استناد به شواهد تاریخی، متون دینی و نظریه های موجود، اندیشه ایشان را درباره خرد ورزی زنان تبیین کرده، و میکوشیم به سؤالات پیشین پاسخ دهیم.
مردم با فرمان خدا و پیامبر (ص ) با امام على (ع ) بیعت کردند، زیرا رسالت پیامبران بدون امامت تداوم نخواهد یافت .
یکى از جلوه هاى زیباى غدیر، عمومى بودن همگانى بودن آن است که همه اقشار جامعه ، از سفید و سیاه ، از سرمایه دار و تهیدست ، از مهاجر و انصار، و از زن مرد، همه و همه در آن روز بزرگ نقش داشتند و با امیرالمؤ منین (ع ) بیعت کردند
آرى زنان هم بیعت کردند که زنان هم از دیدگاه اسلام حق انتخاب دارند. حق شرکت در سرنوشت خویش را دارند و آزادند.
مردان خدمت امام على (ع ) آمده دست در دست آن حضرت گذاشته مى گفتند: ((السلام علیک یا امیرالمؤ منین ))
پس از پایان بیعت عمومى مردان وقتى نوبت به زنان رسید، امام در جلوى خیمه بر نشست ، طشت آبى مقابل آنحضرت نهادند و امام دست مبارک در آب طشت فرو برد، آنگاه زنان مسلمان جلو مى آمدند دستى بر آب زده مى گفتند: ((السلام علیک یا امیر المؤ منین (ع ) ))
زنان و مردان با نام امیرالمؤ منین (ع ) سلام مى دادند و مى گفتند: ((السلام علیک یا امیرالمؤ منین (ع . و برخى مانند ابابکر و عمر و عثمان جلو آمده خطاب به امام على (ع ) گفتند:بخ بخ لک یا ابا لحسن لقد اصبحت مولاى و مولى کل مومن و مومنه .
(درود بر تو، درود بر تو اى پدر حسن ! از هم اکنون امام من و امام هر مرد و زن مسلمانان مى باشد.)(8)
________
8- 1 1 سیره حلبى ج 3 ص 283: حلبى شافعى
وخداوند بزرگترین فرشته ای از فرشتگانش را از وقتی که پیغمبر (صلی الله علیه وآله) ازشیر گرفته شده بود همنشین آن حضرت گردانید که اودر شب وروز براه بزرگواریه وخوهای نیکوی جهان سیر دهد ومن پی او میرفتم مانند رفتن بچه شتر پی مادرش ، در هر روزی ازخوهای خود پرچم ونشانه ای میافراشت وپیروی از آنرا بمن امر می فرمود ، ودر هرسالی به حراء اقامت مینمود ، من اورامیدیدم وغیرمن نمیدیدند، ودر آن زمان اسلام در خانه ای نیامده بود مگر خانه رسول خدا (صلی الله علیه وآله)که من سوم ایشان بودم ، نور وحی ورسالت را می دیدم وبوی نبوت وپیغمبری را می بوئیدم وهنگامی که وحی برآن حضرت نازل شد صدای شیطان را شنیدم، گفتم ای رسول خدا این چه صدائی است؟ فرمود: این شیطان است که اورا از پرستش نمودن نومیدی روی داده تو می شنوی آن چه من می شنوم ، ومی بینی آنچه من می بینم ،مگر اینکه پیغمبر نیستی ، ولیکن وزیری ، وتو بر خیر ونیکوئی هستی