سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشان راه ولایت


خردورزی زن دراندیشه امام علی(علیه السلام)4
موضوع:
شنبه 90/8/28 11:0 صبح

نظریه‏ های معاصر درباره خردورزی زنان

درباره این که آیا زن واقعا ناقص العقل است؟ و این که این روایات به کدامین زنان معطوف است؟ اندیشه‏ های مختلفی ارایه شده که نگارنده این اندیشه‏ ها را در چهار عنوان مقوله‏ بندی نموده و به مستندات هر یک اشاره می‏کند.

 

الف: طرد روایات

 

برخی از نویسندگان همه روایات مربوط به "ناقص العقل" بودن زنان را ساختگی و به اصطلاح مجعول می‏دانند و معتقدند این احادیث از سایر ادیان، مثل یهود و نصاری، وارد اسلام شده و حاصل مرد سالاری حاملان حدیث است. نویسندگانی چون قاسم امینی از جهان اهل سنت و ورود السبی و اخیرا جمیله کدیور این روایات را مجعول می‏دانند. جمیله کدیور صریحا آنها را جزو اسرائیلیات می‏داند.17
این نظریه مستندات قرآنی "کاستی خرد زنان" را توجیه نموده و ترجمان دیگری را ارایه می‏کند. اعراب بت‏پرست معتقد بودند ملائکه دختران خدایند. قرآن کریم ضمن نفی پندار مذکور به دو ویژگی روان‏شناختی اشاره می‏کند.
"او من ینشوا فی الحلیه و هو فی الخصام غیر مبین" (زخرف18) "آیا کسی را که در لابه‏ لای زینت‏ها پرورش می‏یابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا می‏خوانید)؟"
در آیه فوق به دو ویژگی زن، که ساختار روحی وی را نشان می‏دهد اشاره شده است.18
الف: نشو و نما در زیور آلات و آرایش و خودنمایی.
ب: فقدان منطق قوی در استدلال و حجت آوری.
هر دو شاخص نشانگر کاستی عقل زنان می‏باشد، همچنان که قبلاً گذشت، استدلال و حجت آوری از دیدگاه علی علیه‏ السلام از جمله شاخص‏ه ای عقلانیت بود و ایشان تصریح داشتند که عاقل سخنی نمی‏گوید که امکان تکذیب آن داده شود.
اندیشه‏ ای که درصدد طرد روایات و عدم پذیرش کاستی خرد زنان می‏باشد، آیه را به مقتضای مقصود تفسیر می‏کند و معتقد است آیه مربوط به زنان نیست، بلکه منظور از کسی که در زیورآلات نشو و نما می‏کند و از حجت‏ آوری عاجز است بت‏ها می‏باشد. مرسوم اعراب بت‏پرست این بود که بت‏ها را تزیین می‏کردند و انواع زینت‏ها را به آنها می‏ آراستند در حالی که آن بت‏های تراشیده شده از سنگ، هیچ گونه قدرت دفاع و استدلال نداشتند، همچنان که حضرت ابراهیم با تبر همه بت‏های عهد نمرود را شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ نهاد و گفت: اگر راست می‏گویید خداست، از بت بزرگ بپرسید، در حالی که می‏دانید بت سخن نمی‏گوید. این تفسیر را علامه طبرسی در قرن ششم هجری از اُبن زید نقل می‏کند.19
این اندیشه توفیق کلی ندارد زیرا، روایات در این‏باره متواترند و طرد روایات متواتر20 را اصولیون به سهولت نمی‏پذیرند، وانگهی این اندیشه در توجیه برخی از آیات قرآنی که متفق علیه فقهاء می‏باشد توفیق حاصل نکرده است. از جمله آیه 282 سوره بقره به صراحت گواهی یک مرد را معادل گواهی دو زن می‏داند که در روایات با کاستی عقل زنان توجیه شده است.21

 

ب: حمل روایات به مورد خاص

 

نظریه دوم، معتقد است احادیثی که زنان را ناقص العقل می‏خواند درباره زنان ویژه‏ ای صادر شده است. به عنوان مثال خطبه هشتادم نهج‏ البلاغه درباره عاشیه و زنان دیگری که با وی همراهی نمودند، می‏باشد و به دیگر زنان تعمیم‏پذیر نیست. به عبارت دیگر "قضیة فی واقعه" می‏باشد. شواهدی نیز بر گفتار فوق می‏توان یافت؛ از جمله علی علیه‏ السلام در خطبه سیزدهم نهج‏ البلاغه اهل بصره را با عبارات ذیل نکوهش می‏کند:
"سپاه زن بودید، و از چهارپا پیروی نمودید! بانگ کرد و پاسخ گفتید، پی‏شد و گریختید. خوی شما پست است و پیمانتان دستخوش شکست. دو رویی‏تان شعار است..."22
درپی خطبه سیزدهم، خطبه چهاردهم می‏باشد که "سید رضی" در سر فصل آن می‏گوید، "و از سخنان آن حضرت است که در این باب [یعنی نکوهش اهل بصره]" پس این خطبه نیز در نکوهش مردان شرکت کننده در جنگ جمل می‏باشد، که علی علیه‏ السلام در این خطبه ایشان را "سبک عقل" می‏خواند:
"سرزمین شما به آب نزدیک است، و دور از آسمان، خردهایتان اندک است و سفاهت در شما نمایان؛ نشانه تیر بلایید و طعمه لقمه ربایان و شکار حمله کنندگان".23
به همان نحو که علی علیه‏ السلام زنان اصحاب جمل را به کاستی عقل منتسب می‏کند مردان ایشان را نیز سبک عقل و سفیه می‏خواند. پس چرا از گفتار علی علیه‏ السلام در مورد زنان قانون کلی استنتاج می‏شود، ولی در مورد مردان حمل به مورد می‏گردد؟ آیا وحدت رویّه اقتضا نمی‏کند که بگوییم در مورد زنان نیز، همان افراد ویژه مقصود امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بود؟
بانوان محترم نباید از عبارات امیرالمؤمنین علیه‏ السلام در خطبه هشتاد مبنی بر کم‏خردی زنان، آزرده خاطر شوند زیرا عبارات علی علیه‏ السلام در نکوهش مردان اصحاب جمل24 به مراتب تندتر از عبارات ایشان درباره زنان اصحاب جمل می‏باشد، در حالی که نقش زن در آن فتنه برجسته‏ تر بود.
این نظریه، در تجزیه و تحلیل روایات به مفاهیم مورد نظر اصحاب تأویل، از جمله تأثیر متن در ادراک، تأکید می‏ورزد. گارفیکل در این زمینه "شاخص ـ متن" (Indexicality) را به کار می‏گیرد که تأکیدی بر تأثیر زمینه صدور گفتار به معنی بخشی آن کلام می‏باشد.25 در توضیح بیشتر برداشت مذکور، به یک مثال که مربوط به زنان و از گفتارهای علی علیه‏ السلام می‏باشد بسنده می‏شود. علی علیه‏ السلام فرمود: "اغذبوا عن النساء ما استطعتم"26 یعنی: چندان که طاقت دارید خودرا از زنان باز دارید.
جمله فوق، اگر از زمینه صدور تجرید گردد مفهوم عام خواهد داشت که دستور دوری گزیدن مردان از زنان به صورت مطلق از ناحیه علی علیه‏ السلام صادر گردیده است. در حالی که سید رضی مؤلف نهج‏ البلاغه می‏گوید که: جمله مذکور، زمانی بیان شد که ایشان سپاهی را مشایعت می‏کرد که می‏بایست با سرعت تمام و در مدت زمان کم به دشمن می‏تاخت. پس این دستور، یک دستور موردی ویژه زمان جنگ و آن هم نه هر جنگی، بلکه عملیات ویژه‏ای که چندان طول نمی‏کشید، می‏باشد، چه این که شواهد تاریخی نشان می‏دهد که لشکریان پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله در جنگ‏ها زن‏ها را به همراه می‏بردند.27
این نظریه نیز توفیق کلی حاصل نکرده است زیرا حمل همه روایات مربوط به کاستی خرد زنان به موارد خاص (قضیه فی واقعه)، گرچه در برخی موارد از جمله سخنان علی علیه‏ السلام در خطبه هشتاد صدق می‏کند، ولی در برخی موارد همانند وصیت علی علیه‏ السلام به امام حسن علیه‏ السلام با زمینه صدور آنها سازگاری ندارد. علی علیه‏ السلام در این وصیت فرزندش را از مشورت با زنان بر حذر داشته و زنان را سست رأی می‏خواند که یکی از شاخص‏ها کم خردی می‏باشد و می‏دانیم معمولاً وصیت فارغ از مورد، و جوهره اندیشه وصیت کننده می‏باشد، همچنان که امیرالمؤمنین علیه‏ السلام این سخنان [وصیت‏نامه] را حاصل مطالعه خویش در طول تاریخ و زبده تفکراتش می‏پندارد. علاوه بر این، آیات قرآنی را که طبق برداشت اکثریت مفسرین ناظر به کم خردی زنان می‏باشد به سهولت نمی‏توان حمل به مورد نمود.
ناگفته نماند، دستور پرهیز از مشورت با زنان، با کم خردی ذاتی زنان ملازمه ندارد زیرا اطلاق دستور مذکور در اندیشه حضرت مقید شده است. علی علیه‏ السلام فرمود: "بپرهیز از مشورت با زن‏ها مگر زنی که کمال عقل او به تجربه رسیده است".28 از جمله فوق چنین برمی‏ آید که وصیت امام علیه‏ السلام به فرزندش حسن مجتبی علیه‏ السلام عمومیت ندارد بلکه معطوف به اکثریت غالب می‏باشد و زنانی که از زر و زیور دنیا اعراض کرده و تعقل پرداخته‏ اند، مانند مردان شایسته مشورت می‏باشند.

 

ج: حمل روایات به زنان عصر صدور

 

اندیشه سومی که متصور است، این است که بگوییم روایات مربوط به ناقص‏ العقل بودن زنان معطوف به واقعیت خارجی عصر ائمه علیه‏ السلام می‏باشد. چرا که در آن روزگار زنان از تعامل اجتماعی و حضور در صحنه‏ های اجتماعی محروم بودند و همچو زنانی رشد عقلانی نداشتند. زن قبل از اسلام هم‏چون برده‏ ای بود در اختیار پدر که فروش آن جایز، و ازدواج نیز به منزله خرید رقبه بود. زن نه تنها از ارث بلکه از هرگونه حقوق اجتماعی محروم بود.29 همان‏طور که قبلاً آوردیم، عقل از دیدگاه علی علیه‏ السلام یک موهبت غریزی است ولی بدون تجارب اجتماعی به فعلیت نمی‏رسد.
در عصر صدور روایات، متوسطِ خرد زنان از متوسطِ خرد مردان کمتر بود گرچه زنانی یافت می‏شد که امکان داشت از سایر مردان عاقل‏تر باشند ولی قوانین روی عناوین کلی که در برگیرنده اکثریت می‏باشد وضع می‏گردد. فلذا احادیث مربوط به ناقص العقل بودند زنان معطوف به واقعیت خارجی بوده و از واقعیت بیرونی خبر می‏دهد و درصدد بیان فصل مقوم زنان نمی‏باشد.
امیرالمؤمنین علیه‏ السلام نقل می‏کند ما با رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله بودیم و ایشان درباره آیه 282 سوره بقره با ما گفتگو می‏کرد که ناگاه زنی آمد و پیش روی رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله ایستاد و گفت: پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا، من پیک زنان به سوی شما هستم، هیچ زنی نیست که خبر آمدنم به نزد شما به وی برسد مگر این که شنیدن این خبر وی را خشنود سازد. یا رسول اللّه‏ صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله ! خداوند عزوجل پروردگار مردان و زنان و آفریننده و روزی دهنده مردان و زنان می‏باشد، و همانا آدم پدر مردان و زنان می‏باشد، و حوا مادر زنان و مردان می‏باشد، و همانا تو فرستاده خدا به سوی مردان و زنان هستی زنان را چه می‏شود که درباره "گواهی" و "میراث" دو زن برابر یک مرد قرار می‏گیرد؟ رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله فرمود: ای زن، این حکم از جانب خداوند عادل و حکیم می‏باشد که از حق تجاوز نکرده و ناروا حکم نمی‏دهد و از ممنوعیت شما سود نمی‏برد با علم خویش امور را تدبیر می‏کند، زیرا شما ناقص خِرَدید. زن گفت: ای رسول خدا، نقصان ما در چیست؟ فرمود: هر یک از شما نصف روزگارش را به خاطر عادت ماهانه نماز نمی‏خواند، و زیرا شما زیاد نفرین می‏فرستید و ناسپاسی فامیل می‏کنید. هر یک از شما بیست سال و بیشتر نزد مردی زندگی می‏گذرانید که از نیکی وی بهرمند می‏شوید. وقتی مرد دست تنک شد یا کار به مخاصمه کشیده شد، زن می‏گوید: من هرگز در تو خیری ندیدم. رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله در ادامه می‏افزاید، هر زنی که این خصوصیات اخلاقی را نداشته باشد پس هر محنتی که از ناحیه این نقصان به وی می‏رسد باید صبر پیشه کند که خداوند ثواب او را گرامی خواهد داشت. ای زن هیچ مرد پستی نیست که زنی پست‏تر از او یافت شود و هیچ زن شایسته‏ ای مگر در مقابل مردی شایسته‏ تر از او وجود دارد.30
داستان فوق که از زبان علی علیه‏ السلام نقل گردید حاوی نکات ارزنده‏ ای می‏باشد:
1. رسول خدا علیه‏ السلام تعمیم ناروا، و این که زن با یک دعوا به شوهر بگوید: من هرگز در تو خیری ندیدم، را شاخص کم خردی زنان می‏داند زیرا این جمله با توجه به سابقه زندگی قابل تکذیب می‏باشد.
2. رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله این اوصاف را وصفِ همه زنان نمی‏داند. و زنانی را که فاقد این ویژگی‏ها بوده اما محکوم قوانین اجتماعیِ معطوف به اکثریت هستند، به صبر و شکیبایی دعوت می‏کند.
3. بالاخره، رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله تصریح می‏کند که در زمان وی میانگین عقول زنان کمتر از میانگین عقول مردان می‏باشد، پس سخن از میانگین آماری است و چه بسا زنی که نه تنها از شوهرش، بلکه از اکثریت مردان عالم، عاقل‏تر بود.
به تعبیر عمر رضا: "همانا تمایزات جسمی، روانی و عقلی، بر هر مرد و زنی صدق نمی‏کند، بلکه یک قاعده تفاضلی و تقریبی است که استثنا در آن زیاد است همچنان که استثناهای قواعد احتمالی زیاد است".31
4. با توجه به مطالب فوق، رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله می‏پذیرد که کم خردی ویژگی ذاتی زن نیست و اگر ویژگی ذاتی نباشد ممکن است با تربیت اجتماعی برطرف گردد. هم‏چنان که شواهد تاریخی نشان می‏دهد، زنان در اعصار مختلف از عقلانیت یکسانی برخوردار نبوده‏ اند؛ هیچ محققی نمی‏تواند زن معاصر ایرانی را با زنان دوره قاجار که از نعمت سواد محروم بودند یکسان بداند.
برخی از محققین از مجموع روایات درباره زنان همان نتیجه‏ ای را برداشت نموده‏ اند که ما از روایت فوق استظهار نمودیم. آیة‏اللّه‏ جوادی آملی در تفسیر آیه 18، سوره زخرف که به دو شاخص از "ناقص العقل" بودن زنان اشاره می‏کند، می‏نویسد:
وصف ذاتی و لایتغیر زن این نیست که سرگرم حلیه و زیور بوده و در احتجاج‏ های عقلی و مناظره‏ های علمی و نیز مخاصمه‏ های دفاعی غایب و محروم باشد، پس آیه مبارکه در صدد تبیین حقیقت نوعی زن و بیان فصل مقوم وی نیست که با تغییر نظام تربیتی دگرگون نشود."32
دیدگاه‏هایی که در سال‏های اخیر، به ویژه در برابر مدعیات زنان ارایه شده‏ اند، گرچه به لحاظ حقوقی تفاوت‏هایی را میان زن و مرد قائل هستند لیکن به لحاظ شناختی به نفع زنان می‏باشد. آیة‏اللّه‏ آذری قمی نیز دو ویژگی زن را قابل رفع و، به عبارت دیگر، پدیده تاریخی می‏انگارد.33 به نظر می‏رسد می‏توان نتیجه گرفت که دیدگاه علماء بعد از انقلاب اسلامی ایران دستخوش تغییرات جدی درباره زنان گردیده است، و پیش‏بینی می‏شود ایستارهای شناختی، تغییرات حقوقی را درپی داشته باشد.

 

د: زن ناقص العقل بالفطرة

 

این اندیشه که سابقه دیرینه دارد، و هنوز هم ماندگار است، بر آن است که زن را خدایش به گونه‏ ای آفریده که خِرَد وی هرگز به کمال نمی‏رسد، و کم خردی ذاتی و فصل مقوم زن می‏باشد و احکام و حدود شرعیه بر همین اساس پایه‏ گذاری شده است. زنان از برخی تکالیف معذور و از برخی سمت‏ ها محروم گشته‏ اند "چون که کمیت و کیفیت تکالیف به قدر کمیت و مرتبه عقل مکلف است و زنان را به جهت عقل‏ داری و عبادت خلق‏گذاری نفرموده‏ اند".34 در توجیه نظریه مذکور، چندین رویکرد ارایه شده که اجمالاً به دو رویکرد اشاره می‏شود.

 




× نوشته شده توسط منادى | لینک ثابت | نظر
..........................................................




صفحات وبلاگ:














اگر مطالب این وبلاگ را دوست دارید و آن را دنبال می کنید به شما پیشنهاد می‌کنم این کار را با استفاده از خبرخوان انجام دهید تا درکنار اطلاع سریع از به‌روز رسانی وبلاگ بدون مراجعه به وبلاگ مطالب را بخوانید.
خبرخوان

Copyright 2010 Mohammad Rafiei & razekhom.blogfa.com